
آنا مادر او نزد خداوند دعا کرد که به او پسری ببخشد و این هنگامی بود که مادر استفان در کلیسای بلاکرن در مقابل آیکن مادر خدا مریم همیشه باکره دعا کرد و به یک خوابی فرو رفت.
در خواب مریم مقدس مانند یک خورشید به رویای او آمد و گفت ای زن در آرامش باش که تو فرزندی با خود داری. استفان از مادر خود به دنیا آمد وی مناسب صومعه را در شانزده سالگی انجام داد.
هنگامی که پادشاه آن زمان کنستانتین کپرنیموس شروع به آزار مسیحیان و نابودی آیکن ها گرفت، قدیس استفان به عنوان یک مدافع از حقوق مسیحیان دفاع کرد و پادشاه از کار او خشمگین شده دستور دستگیری او را دادند. او را به زندانی انداختند که با 342 راهب دیگر در آنجا آشنا شد. قدیس چهل روز قبل مرگ خود را پیش بینی کرد و در روزی که نگهبانان او را از زندان بیرون آوردند و در خیابان او را بسیار شکنجه کردند و از مردم خواستند که دشمن پادشاه را سنگ بزنند که با ضربه چوبی که به سرش اصابت کرد نفس آخر را کشید و در ست 52 سالگی در سال 767 روح خود را تسلیم مسیح کرد.
برگشت